𝓶𝓮𝓶𝓮، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
𝓶𝔂 𝓫𝓵𝓪𝓰𝓶𝔂 𝓫𝓵𝓪𝓰، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
𝓟𝓪𝓽𝓮𝓻𝓱𝓪𝓭𝓟𝓪𝓽𝓮𝓻𝓱𝓪𝓭، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
𝓝𝓪𝓻𝓰𝓮𝓼𝓝𝓪𝓻𝓰𝓮𝓼، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره
𝓑𝓪𝓱𝓪𝓻𝓑𝓪𝓱𝓪𝓻، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
𝓚𝓭𝓻𝓪𝓶𝓪𝓚𝓭𝓻𝓪𝓶𝓪، تا این لحظه: 1 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره
T.NT.N، تا این لحظه: 5 ماه و 17 روز سن داره
𝓐𝓽𝓻𝓲𝓷𝓐𝓽𝓻𝓲𝓷، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

𝓜𝔂 𝓱𝓪𝓻𝓶𝓸𝓷𝓮𝔂

سِتاره هایِ تو کَهکِشان

𝓗𝓮𝔂 𝓗𝓮𝔂

1403/10/23 0:20
نویسنده : 𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
145 بازدید
اشتراک گذاری

سلامم سلاممم

چطورین

از لحنم مشخصه که انرژیم زیاده

باید بگم که تقریبا امتحانای ترم اولم رو به پایانه و کلا چندتا بیشتر نمونده(آسوناش مثلا تفکر ، قرآن و انشا)

و باید بگم که از خودم واقعا راضی بود

واقعا بیشتر از هرسالی تلاش کردم و خوندم و متاسفانه هیچ شبی رو هم نخوابیدم که امیدوارم به خاطرش شماره چشمم نرفته باشه بالا که مجبورشم عینک بزنم(یکی از چشمام آستیک ماته ولی به خاطر اینکه نمرش کم بود گفتن لازم نیست عینک بزنم)و این چندوقت خیلی چشم درد و سردرد داشتم.

و ی چیز دیگه ای بود این بود که بیشتر از همه ب خاطر ریاضیم استرس داشتم چون مشکل داشتم توی کنترل استرس و اضطرابم یکم کارمو خراب میکرد ولی خوشبختانه تونستم با راهکار مشاور درسی مدرسم کنترلش کنم(و باتشکر از سایه عزیز)و عالی ترین امتحانم ریاضیم بود.

احتمالا(99 درصد)پایین ترین نمرم ی چیزی بین 1۹ و ۱۹/۵ باشه(البته اگه بی دقتی کرده باشم وگرنه تو سوالا مشکل خاصی نداشتم)

و خب این چندوقتم کلا کاری جز درس خوندن نکردم جز اینکه وقت خالیم کتاب دیزی دارکر رو میخوندم(هنوز تمومش نکردم)که تا اینجا عالی بود و سریال Gilmore girls رو میدیدم که اینم دوست داشتم.

حقیقتش الان که امتحانای ترم اولم تموم شد حس آرامش بیشتری دارم...قبلش واقعا اوضاع برام خوب نبود.

ی دوره که همه چی سخت میشه ی جورایی آدما حساس تر میشن و نسبت به قضایا زیادی واکنش نشون میدن یا بعضیای دیگه مثل خودم خودشونو مقصر میدونن و بیشتر به خودشون سخت میگیرن که خب اینکارو بدتر می‌کنه چون تو همچنان نسبت به خودت بی اعتمادی با اینکه میدونی تمام تلاشتو کردی و همه چیزو بلدی و خب نباید نگران چیزی باشی...خواستم بگم هم تلاشتون رو بکنید هم مواظب اعصاب و روان خودتون باشید وگرنه وقتی اعصاب و روانتون و روحتون تو آرامش نباشه تلاشتون ناخواسته به هدر میره.

و این ی چیز جدید دیگه اینکه جدیدا خیلی به متن ها و نوشته های زیبای شاملو و فروغ فرخزاد علاقه پیدا کردم یعنی دراصل علاقم بیشتر شده>>>گیگیلیییی(*ذوق زیاد)

پ ن:برای شما تا اینجا امتحانا و احوالتون چطور بوده؟امیدوارم به بهترین شکل ممکن امتحاناتتون رو تموم کنین💗

پسندها (4)

نظرات (8)

مامان پسملامامان پسملا
23 دی 03 0:53
https:be5tpoems.blogfa.com وبلاگ پر از شاملو و شاعران دیگه
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
ممنون از لطفتون❤️
امیرحسینامیرحسین
23 دی 03 13:51
تنها تر از یک برگ


با بار شادیهای مهجورم



در آبهای سبز تابستان



آرام می رانم



تا سرزمین مرگ



تا ساحل غمهای پاییزی



در سایه ای خود را رها کردم



در سایهٔ بی اعتبار عشق



در سایه فرّار خوشبختی



در سایهٔ ناپایداری ها



شبها که می چرخد نسیمی گیج



در آسمان کوته دلتنگ



شبها که می پیچد مِهی خونین



در کوچه های آبی رگها



شبها که تنهاییم



با رعشه های روحمان ، تنها -



در ضربه های نبض می جوشد



احساس هستی ، هستی بیمار



( در انتظار دره ها رازیست )



این را به روی قله های کوه



بر سنگهای سهمگین کندند



آنها که در خط سقوط خویش



یک شب سکوت کوهساران را



از التماسی تلخ آکندند



( در اضطراب دستهای پر،



آرامش دستان خالی نیست



خاموشی ویرانه ها زیباست )



این را زنی در آبها می خواند



در آبهای سبز تابستان



گویی که در ویرانه ها می زیست



ما یکدگر را با نفسهامان



آلوده می سازیم



آلودهٔ تقوای خوشبختی



ما از صدای باد می ترسیم



ما از نفوذ سایه های شک



در باغهای بوسه هامان رنگ می بازیم



ما در تمام میهمانی های قصر نور



از وحشت آواز می لرزیم



اکنون تو اینجایی



گسترده چون عطر اقاقی ها



در کوچه های صبح



بر سینه ام سنگین



در دستهایم داغ



در گیسوانم رفته ، از خود سوخته ، مدهوش



اکنون تو اینجایی



چیزی وسیع و تیره و انبوه



چیزی مشوّش چون صدای دوردست روز



بر مردمکهای پریشانم



می چرخد و می گسترد خود را



شاید مرا از چشمه می گیرند



شاید مرا از شاخه می چینند



شاید مرا مثل دری بر لحظه های بعد می بندند



شاید ...



دیگر نمی بینم .



ما بر زمینی هرزه روییدیم



ما بر زمینی هرزه می باریم



ما (هیچ) را در راه ها دیدیم



بر اسب زرد بالدار خویش



چون پادشاهی راه می پیمود



افسوس ، ما خوشبخت و آرامیم



افسوس ، ما دلتنگ و خاموشیم



خوشبخت ، زیرا دوست می داریم



دلتنگ ، زیرا عشق نفرینیست
فروغ فرخزاد
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
وای چه قشنگ✨
نوه پدربزرگنوه پدربزرگ
23 دی 03 14:45
گیلمور گرلز رو پیدا نکردم من خودم که 🙂🙂🙂💔💔
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
من تو تلگرام بالاخره پیداش کردممم 
میخوای آیدی کانال برات بفرستم؟زیرنویس چسبیده می&zwnjزاره همه ی فصلا هست
نوه پدربزرگنوه پدربزرگ
23 دی 03 14:46
من ولی امتحانامو جالب ندادم 
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
ولی سعیت رو کردی نه؟ببین نمیدونم حرفم روت تاثیر داره یا نه ولی ببین عادیه من به چشم دیدم که همه وقتی از نهم میرن دهم واقعا تو نمره هاشون افت میکنن و نمیشه گفت تقصیر خودشونه مثلا میبینی طرف سال گذشته پایین ترین نمره ش ۱۸/۵ بوده امسال ۱۶ ۱۷ میگیره یا کمتر و تا حدودی عادیه بعد یه مدت میوفتن رو دور کم کم نمره ها میره بالاتر...ایشالا امتحانای بعدیتو به بهترین شکل ممکن میدی نگرانش نباش باشه؟
نوه پدربزرگنوه پدربزرگ
23 دی 03 14:48
تورو خدا بعد امتحانام به خودم بیام ...خیلییی وضعم بده....(ببخشید حالتو بد میکنم )
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
نه دورت بگردم تو هیچ وقت حال منو بد نمیکنی
از چه نظر وضعت بده؟مثلا نمیتونی تمرکز کنی یا نمی&zwnjرسی بخونی یا میخونی سرجلسه یادت نمیاد و...دقیقا چی؟
اسࢪا🌻اسࢪا🌻
23 دی 03 15:02
به هرحال تو تمام تلاشتو کردی و یه جورایی از سلامتیت هم گذشتی،پس نباید نگران این باشی که نتیجه چی میشه،چون صدرصد نتیجه واقعی تلاشتو میبینی))
عهه،منم خیلیی اشعار فروغ فرخزاد رو دوست دارمممم
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
مرسی دختر مهربونم...واقعا همینه نمیتونم بگم از دست خودم ناراحتم چون واقعا تلاشمو برای تک تکش کردم🙂
وای آرههه خیلی قشنگههه
نوه پدربزرگنوه پدربزرگ
24 دی 03 13:50
نه امتحانم شیمی بود به جای ۳ کیلومتر با ۳۰۰۰ متر حساب کردم 😌😌
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
عه وا😂😔🥲
نوه پدربزرگنوه پدربزرگ
24 دی 03 13:51
نه کلا از بس امتحان دادم خلقم تنگ شده دیگه نمیخونم یعنی تمرکز ندارم بخونم خسته شدم یجورایی ...
𝓽𝓪𝓷𝔂𝓪
پاسخ
بمیرم...میدونم چی میگی،حواست به خودت باشه